فاز دوم تغییر با کمرنگ شدن فعالیتهای سیاسی دانشجویان و اقبال به سمت فعالیت در انجمنهای علمی همراه است. به عبارت دیگر، محوریت دغدغه توسعه سیاسی و منفعت جمعی جای خود را به محوریت انگیزههای اجتماعی و البته منفعت فردی داده است.
تغییر انگیزههای سیاسی به اجتماعی، تغییر شکل برنامهها در اواخر دهه هشتاد را به دنبال دارد. برخی کارشناسان معاونت فرهنگی معتقدند در این دوره «غالباً فعالیتها و برنامههای دانشجویی از سخنرانیها فاصله گرفت، مگر اینکه مناظره دوطرفه بین افراد مهمی میبود. گرایشها به سمت جشنها، موسیقی و تئاتر بیشتر بود». در این دوره هم «از طرف کارشناسان و هم دانشجویان با حداقل هزینه حداکثر کار انجام میشد؛ زیرا همکاری دانشجویان با کارشناسان بیشتر و فعالانهتر بود. درصد بالایی از کارهای کارشناسان توسط دانشجویان انجام میشد». همچنین آنها اظهار داشتند که در دهه-90 ه.ش «گرایشهای دانشجویان به سمت برنامههای شاد و مفرح بیشتر شد. فضای مناظره و سخنرانیهای سیاسی کمرنگ شده و عملاً طرفدار ندارد. دانشجویان فردگراترند؛ یعنی بیشتر به دنبال منافع فردی هستند تا جمعی».
افزون براین، نشانههای منفعتگرایی فردی را نیز میتوان در مورادی همچون پررنگ شدن نگاه معیشتی به فعالیت فرهنگی، مشارکت در خدمت آینده شغلی مناسب و انگیزه فردی قدرتطلبی مشاهده کرد. در این رابطه، برخی دانشجویان فعال فرهنگی معتقد بودند که «نگرانی دانشجویان به آینده تغییر کرده و این باعث شده میزان فعالیتها کمتر شود» و اینکه «فعالان فرهنگی زمان حاضر زرنگ شدهاند و با اسپانسرگیری پنهانی با چهار سال کار فرهنگی ماشین میخرند».
نقش شرایط ملی و بینالمللی در تغییر نوع مشارکت
بدون شک فضا و ساختار حاکم بر جامعه بینالمللی بر محیط داخلی تأثیرگذار است و نیز شرایط کشور نیز بر فضای دانشگاهی سیطره دارد. با در نظر گرفتن چنین پیش فرضی، فضای خارج از دانشگاه از علل مهم تأثیرگذار بر میزان، نوع و جهت مشارکتهای دانشجویی است. از جمله این علل میتوان به عدم وجود کارآفرینی، فضای ناامیدی از کشور و جهان، تصمیمگیری از بیرون دانشگاه برای فعالیتهای فرهنگی، تأثیر سلبریتیها بر بعضی فعالیتهای دانشجویی، فضای خاص شهر مشهد و جو حاکم بر آن، تسری تنشها و تغییرات بیرون به داخل دانشگاه، سرایت کردن رونق و رکود جامعه از طریق کارشناس و دانشجو و هیئت علمی به دانشگاه، تأثیر سیاستهای فرهنگی متفاوت دولتها بر دانشگاه و حتی تأثیر والدین و جامعه بر انتخاب تشکلها توسط دانشجو، اشاره کرد.
بدون شک دانشگاه جدا از جامعه نیست و ساختارهای حاکم و حتی خود کنشهای دانشجویی، متأثر از جامعه است. یکی از مصادیق این تاثیر، تسری بروکراسی بیمارگونه ساختار اداری کشور به دانشگاه و بروکراتیزه شدن دانشگاه است. این اتفاق جسارت و هیجان دانشجویان را کاهش و مصلحت اندیشی او را افزایش میدهد. این تغییر بر مدل مشارکت دانشجویی در دانشگاه موثر است. از طرفی، ادراک منفی از مسیر جامعه، نگرانی نسبت به آینده خود و احساس عدم تاثیرگذاری، دغدغههای دانشجویی را کمرنگ میکند.